رجینالد به تعویق افتاده زندگی رویاهایی دارد. یک شب او با غریبه ای به نام موریس آشنا می شود که تصمیم می گیرد به رجینالد کمک کند تا به آنچه می خواهد برسد. با این حال، رجینالد توسط دشمنان موریس کشته می شود و تنها راه برای "نجات" او، تبدیل رجینالد به یک خون آشام است. اکنون، رجینالد باید یاد بگیرد که چگونه از سبک زندگی جدید و غیرممکن خود جان سالم به در ببرد، به این معنی که ماهیت خود را از هر کسی که می شناسد مخفی نگه دارد. در طول راه، رجینالد چیزی بیش از بقا را مدیریت می کند. او توانایی های دست نخورده ای را در درون خود کشف می کند و به مردی بسیار بهتر از گذشته تبدیل می شود. رجینالد به عنوان یک خون آشام مرد بهتری می شود، اما برخی از خون آشام های قدرتمند او را می خواهند که بمیرد.